جدول جو
جدول جو

معنی بی لوت - جستجوی لغت در جدول جو

بی لوت
هوای به هم خورده و ابری، آدم ژولیده و آشفته وضع
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی توش
تصویر بی توش
(دخترانه)
همیشه سایه (نگارش کردی: ب توش)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
بی هوش، بی حال، بی اختیار، خارج شده از حالت طبیعی، شوریده، بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی ذوق
تصویر بی ذوق
بی سلیقه، کسی که علاقه و توجه به زیبایی و هنر نداشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی صفت
تصویر بی صفت
آنکه فاقد صفات نیک است، ناسپاس، بی وفا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی جهت
تصویر بی جهت
بی سبب، بی علت، بدون دلیل، بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
مرکّب از: بی + قوت، بی غذا، بی خوراک
لغت نامه دهخدا
(قُوْ وَ)
مرکّب از: بی + قوّت، بی زور. ضعیف: این شتر قوی لاغر است وبی قوت. (انیس الطالبین ص 202)، و رجوع به قوت شود، فقر و ناداری بیش از حد.
- امثال:
ازبی کفنی زنده ایم. رجوع به کفن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی جفت
تصویر بی جفت
بی نظیر، بی مثل و مانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی دقت
تصویر بی دقت
نا هشیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی دولت
تصویر بی دولت
بد بخت کور ستاره کم زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی ذوق
تصویر بی ذوق
بیمزه، بی سلیقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی روح
تصویر بی روح
اوزشتان بی جان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی زور
تصویر بی زور
ضعیف، کم زور، بی نیرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی سود
تصویر بی سود
بدون فایده، بی نتیجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی شوی
تصویر بی شوی
زنی که شوهر ندارد زنی که بی شوهر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی آلت
تصویر بی آلت
بی سلاح، بی ساز و برگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به قوت
تصویر به قوت
به نیرو به خود
فرهنگ لغت هوشیار
بی شوه بی خودی ناروا بلاژ بود مردی بلاژ شد فاسق - امردی دید شد براو عاشق (جامی) بی سبب بدون دلیل بی علت، بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی صفت
تصویر بی صفت
بیوفا، ناسپاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی عزت
تصویر بی عزت
ذلیل و خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی عفت
تصویر بی عفت
بی شرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی علت
تصویر بی علت
بی انگیزه بی وهان بی بهانه اپچم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی مروت
تصویر بی مروت
نا مرد ستمگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی همت
تصویر بی همت
ناکوشا نااستوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی هوا
تصویر بی هوا
بی آگاهی قبلی، بی توجه، بی احتیاط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
((خُ))
بی هوش، بی حال، بی اختیار، بلااراده، شوریده، بیهوده، بی فایده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی جهت
تصویر بی جهت
((جَ هَ))
بی سبب، بدون دلیل، بی علت، بیهوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی نوا
تصویر بی نوا
((نَ))
بی چیز، تهی دست، بی چاره، بی سامان، ناتوان، درمانده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی شور
تصویر بی شور
بی علاقه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی روح
تصویر بی روح
بی جان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی مروت
تصویر بی مروت
Dishonorable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
Formless
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بی جان، صاف روشن
فرهنگ گویش مازندرانی
بیل، دندان گراز، مقدار برداشت خاک و گل در یک دهنه ی پابیل
فرهنگ گویش مازندرانی